loading...
فازی
فازی بازدید : 25 دوشنبه 18 مهر 1401 نظرات (0)

آریانا گرانده

نام نام خانوادگی: آریانا گرانده
Ariana Grande-Buter
تاریخ تولد: ۵ تیر ۱۳۷۲
۱۳۷۲/۰۴/۰۵
June 26, 1993
1993-06-26
سن آریانا گرانده: 29 سال و 3 ماه
محل تولد: فلوریدا آمریکا
پدر: Edward Butera
مادر: Joan Grande
برادر: Franking Grande (ناتنی)
تحصیلات: کارشناسی ارتباطات
دانشگاه لوئیزیانا
همسر: Dalton Gomez
فرزند: ندارد
قد: 161 سانتیمتر
وزن: 55 کیلوگرم
گروه خونی: A+
رنگ مو: بلوند
رنگ چشم: قهوه ای
غذا مورد علاقه: بروسکتا 
خواننده مورد علاقه: نیکی میناژ
بازیگر مورد علاقه: Lori Loughlin
فیلم مورد علاقه: زیبایی بزرگ
The Great Beauty
رنگ مورد علاقه: مشکی
درآمد سالیانه: 15 تا 20 میلیون دلار
ملیت: آمریکایی
دین: مسیحیت
صفحه IMDB: IMDB
یوتیوب: یوتیوب
مهارت ها خوانندگی
بیوگرافی آریانا گرانده
آریانا گرانده ویکی پدیاآریانا گرانده ویکی پدیا
فازی بازدید : 20 جمعه 08 مهر 1401 نظرات (0)

گو جون هی

نام نام خانوادگی: گو جون هی
Kim Eun-joo
Go Joon-hee
고준희
高俊熙
Gao Jun Xi
تاریخ تولد: شنبه، ۹ شهریور ۱۳۶۴
۱۳۶۴/۰۶/۰۹
August 31, 1985
1985-08-31
سن گو جون-هی: 37 سال
محل تولد: سئول
برادر: یک برادر کوچکتر
تحصیلات: کارشناسی تئاتر
از دانشگاه کیونگهی
همسر: ندارد
فرزند: ندارد
قد: 173 سانتیمتر
وزن: 51 کیلوگرم
گروه خونی: B+
رنگ مو: خرمایی
رنگ چشم: قهوه ای
غذا مورد علاقه: گوپچانگ
فیلم مورد علاقه: خروج 2019
رنگ مورد علاقه: سفید
درآمد سالیانه: 1 میلیون دلار
ملیت: کره جنوبی
صفحه IMDB: IMDB
یوتیوب: یوتیوب
مهارت ها مدلینگ
بازیگری
گو جون هی
بازیگر گو جون هی
فازی بازدید : 45 سه شنبه 08 شهریور 1401 نظرات (0)

Lee Min Jeong is a South Korean actress and model. She is best known for playing the role of Ha Jae Kyung in the popular 2009 idol drama Boys Over Flowers (BOF). Her first TV series lead role was in Smile, You; she portrayed Seo Jeong In, Jung Kyung Ho's partner.

In 2006, well before her iconic BOF role, Lee briefly dated actor Lee Byung Hun, who is 13 years her senior. They resumed their relationship in 2012 and they were married on August 10, 2013, at the Grand Hyatt Seoul. A year and a half later (on March 31, 2015) they welcomed their first child, a son named Lee Joon Hoo.

لی مین جونگ

نام نام خانوادگی: لی مین جونگ
Lee Min jung
이민정
تاریخ تولد: ۲۷ بهمن ۱۳۶۰
۱۳۶۰/۱۱/۲۷
February 16, 1982
1982-02-16
سن ایم سه می: 40 سال و 6 ماه
محل تولد: سئول کره جنوبی
مادر: Park Jin-hwa
برادر: Lee Jeong-seok
نژاد: کره ای
محل سکونت: سئول
تحصیلات: Sungkyunkwan University
همسر: Lee Byung-hun
فرزند: Lee Joon-hoo
قد: 167 سانتیمتر
وزن: 50 کیلوگرم
گروه خونی: O+
رنگ مو: مشکی
رنگ چشم: قهوه ای
شهر مورد علاقه: سئول
رنگ مورد علاقه: سفید
عدد مورد علاقه: 3
درآمد سالیانه: 1.5 میلیون دلار
ثروت: 20 میلیون دلار
ملیت: کره جنوبی
دین: مسیحی
صفحه IMDB: IMDB
لی مین جونگ
이민정
이민정
فازی بازدید : 23 سه شنبه 08 شهریور 1401 نظرات (0)

مراسم تکریم و معارفه فرمانده سپاه ناحیه شاهین‌شهر و میمه با تاکید بر اهمیت فضای مجازی اظهار کرد: فضای مجازی عرصه‌ای بسیار مهم و حساس است زیرا دشمن با ایجاد شبهه قصد انحراف در افکار جوانان و نوجوانان را دارد.

وی با اشاره به اهمیت جنگ اراده‌ها و تلاش دشمن در جنگ روایت‌ها، گفت: باید با فعالیت‌های هنرمندانه در فضای مجازی به تربیت نسل جدید بپردازیم و از این ظرفیت به نفع انقلاب بهره ببریم.

فدا با اشاره به وضعیت اسفناک کشور در دوران پهلوی افزود: وظیفه همه ایجاب می‌کند که با جهاد تبیین دستاوردهای انقلاب اسلامی را برای همه بازگو کنیم و پیشرفت‌های کشور در عرصه‌های مختلف علمی، پژوهشی، دفاعی، مهندسی و فناوری های نوین را تشریح نماییم.

فرمانده سپاه صاحب‌الزمان(عج) استان اصفهان با بیان اینکه خفت و خاری آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی روز به روز آشکارتر می‌شود، خاطرنشان کرد: آن‌ها یک زمانی با هدف ایجاد خاورمیانه جدید به کشورهای همسایه ما حمله بردند اما پس از مدتی با صرف ۷ تریلیون دلار با سرشکستگی مجبور به ترک افغانستان شدند و نه تنها نتوانستند امنیت رژیم غاصب صهیونیستی را تامین کنند بلکه این رژیم منحوس روز به روز به اضمحلال خود نزدیک‌تر شد.

در این مراسم طی حکمی از سوی فرمانده سپاه صاحب الزمان (عج) استان اصفهان، سرهنگ مهدی ابراهیمی به‌عنوان فرمانده جدید ناحیه مقاومت بسیج شهرستان شاهین شهر و میمه معرفی و از زحمات سرهنگ حمیدرضا مجیری تقدیر و تشکر شد.

سردار

فازی بازدید : 31 شنبه 05 شهریور 1401 نظرات (0)

دنیا دادرسان 24 اسفند 1376 در تهران ( محله پونک ) به دنیا آمده است، وی با مهاجرت از ایران ابتدا به مالزی و سپس به استرالیا میرود و اکنون به عنوان خواننده در این کشور فعالیت می‌کند . ( بیوگرافی دنیا دادرسان + اینستاگرام )

دنیا دادرسان
دنیا دادرسان
دنیا دادرسان خواننده
دنیا دادرسان خواننده
دنیا دادرسان بیوگرافی
دنیا دادرسان بیوگرافی
فازی بازدید : 25 چهارشنبه 02 شهریور 1401 نظرات (0)

چو آگاهی آمد به کاووس شاه
که تنگ اندر آمد ز دیوان سپاه
بفرمود تا رستم زال زر
نخستین بران کینه بندد کمر
به طوس و به گودرز کشوادگان
به گیو و به گرگین آزادگان
بفرمود تا لشکر آراستند
سنان و سپرها بپیراستند
سراپردهٔ شهریار و سران
کشیدند بر دشت مازندران
ابر میمنه طوس نوذر به پای
دل کوه پر نالهٔ کر نای
چو گودرز کشواد بر میسره
شده کوه آهن زمین یکسره
سپهدار کاووس در قلبگاه
ز هر سو رده برکشیده سپاه
به پیش سپاه اندرون پیلتن
که در جنگ هرگز ندیدی شکن
یکی نامداری ز مازندران
به گردن برآورده گرز گران
که جویان بدش نام و جوینده بود
گرایندهٔ گرز و گوینده بود
به دستوری شاه دیوان برفت
به پیش سپهدار کاووس تفت
همی جوشن اندر تنش برفروخت
همی تف تیغش زمین را بسوخت
بیامد به ایران سپه برگذشت
بتوفید از آواز او کوه و دشت
همی گفت با من که جوید نبرد
کسی کاو برانگیزد از آب گرد
نشد هیچکس پیش جویان برون
نه رگشان بجنبید در تن نه خون
به آواز گفت آن زمان شهریار
به گردان هشیار و مردان کار
که زین دیوتان سر چرا خیره شد
از آواز او رویتان تیره شد
ندادند پاسخ دلیران به شاه
ز جویان بپژمرد گفتی سپاه
یکی برگرایید رستم عنان
بر شاه شد تاب داده سنان
که دستور باشد مرا شهریار
شدن پیش این دیو ناسازگار
بدو گفت کاووس کاین کار تست
از ایران نخواهد کس این جنگ جست
چو بشنید ازو این سخن پهلوان
بیامد به کردار شیر ژیان
برانگیخت رخش دلاور ز جای
به چنگ اندرون نیزهٔ سر گرای
به آورد گه رفت چون پیل مست
یکی پیل زیر اژدهایی به دست
عنان را بپیچید و برخاست گرد
ز بانگش بلرزید دشت نبرد
به جویان چنین گفت کای بد نشان
بیفگنده نامت ز گردنکشان
کنون بر تو بر جای بخشایش است
نه هنگام آورد و آرامش است
بگرید ترا آنک زاینده بود
فزاینده بود ار گزاینده بود
بدو گفت جویان که ایمن مشو
ز جویان و از خنجر سرد رو
که اکنون به درد جگر مادرت
بگرید بدین جوشن و مغفرت
چو آواز جویان به رستم رسید
خروشی چو شیر ژیان برکشید
پس پشت او اندر آمد چو گرد
سنان بر کمربند او راست کرد
بزد نیزه بر بند درع و زره
زره را نماند ایچ بند و گره
ز زینش جدا کرد و برداشتش
چو بر بابزن مرغ برگاشتش
بینداخت از پشت اسپش به خاک
دهان پر ز خون و زره چاک چاک
دلیران و گردان مازندران
به خیره فرو ماندند اندران
سپه شد شکسته دل و زرد روی
برآمد ز آورد گه گفت و گوی
بفرمود سالار مازندران
به یکسر سپاه از کران تا کران
که یکسر بتازید و جنگ آورید
همه رسم و راه پلنگ آورید
برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
هوا نیلگون شد زمین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره میغ
همی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش
ز بس نیزه و گونه‌گونه درفش
زمین شد به کردار دریای قیر
همه موجش از خنجر و گرز و تیر
دوان باد پایان چو کشتی بر آب
سوی غرق دارند گویی شتاب
همی گرز بارید بر خود و ترگ
چو باد خزان بارد از بید برگ
به یک هفته دو لشکر نامجوی
به روی اندر آورده بودند روی
به هشتم جهاندار کاووس شاه
ز سر برگرفت آن کیانی کلاه
به پیش جهاندار گیهان خدای
بیامد همی بود گریان به پای
از آن پس بمالید بر خاک روی
چنین گفت کای داور راستگوی
برین نره دیوان بی‌بیم و باک
تویی آفرینندهٔ آب و خاک
مرا ده تو پیروزی و فرهی
به من تازه کن تخت شاهنشهی
بپوشید ازان پس به مغفر سرش
بیامد بر نامور لشکرش
خروش آمد و نالهٔ کرنای
بجنبید چون کوه لشکر ز جای
سپهبد بفرمود تا گیو و طوس
به پشت سپاه اندر آرند کوس
چو گودرز با زنگهٔ شاوران
چو رهام و گرگین جنگ‌آوران
گرازه همی شد بسان گراز
درفشی برافراخته هفت یاز
چو فرهاد و خراد و برزین و گیو
برفتند با نامداران نیو
تهمتن به قلب اندر آمد نخست
زمین را به خون دلیران بشست
چو گودرز کشواد بر میمنه
سلیح و سپه برد و کوس و بنه
ازان میمنه تا بدان میسره
بشد گیو چون گرگ پیش بره
ز شبگیر تا تیره شد آفتاب
همی خون به جوی اندر آمد چو آب
ز چهره بشد شرم و آیین مهر
همی گرز بارید گفتی سپهر
ز کشته به هر جای بر توده گشت
گیاها به مغز سر آلوده گشت
چو رعد خروشنده شد بوق و کوس
خور اندر پس پردهٔ آبنوس
ازان سو که بد شاه مازندران
بشد پیلتن با سپاهی گران
زمانی نکرد او یله جای خویش
بیفشارد بر کینه گه پای خویش
چو دیوان و پیلان پرخاشجوی
بروی اندر آورده بودند روی
جهانجوی کرد از جهاندار یاد
سنان‌دار نیزه به دارنده داد
برآهیخت گرز و برآورد جوش
هوا گشت از آواز او پرخروش
برآورد آن گرد سالار کش
نه با دیو جان و نه با پیل هش
فگنده همه دشت خرطوم پیل
همه کشته دیدند بر چند میل
ازان پس تهمتن یکی نیزه خواست
سوی شاه مازندران تاخت راست
چو بر نیزهٔ رستم افگند چشم
نماند ایچ با او دلیری و خشم
یکی نیزه زد بر کمربند اوی
ز گبر اندر آمد به پیوند اوی
شد از جادویی تنش یک لخت کوه
از ایران بروبر نظاره گروه
تهمتن فرو ماند اندر شگفت
سناندار نیزه به گردن گرفت
رسید اندر آن جای کاووس شاه
ابا پیل و کوس و درفش و سپاه
به رستم چنین گفت کای سرفراز
چه بودت که ایدر بماندی دراز
بدو گفت رستم که چون رزم سخت
ببود و بیفروخت پیروز بخت
مرا دید چون شاه مازندران
به گردن برآورده گرز گران
به رخش دلاور سپردم عنان
زدم بر کمربند گبرش سنان
گمانم چنان بد که او شد نگون
کنون آید از کوههٔ زین برون
بر این گونه شد سنگ در پیش من
نبود آگه از رای کم بیش من
برین گونه خارا یکی کوه گشت
ز جنگ و ز مردی بی‌اندوه گشت
به لشکر گهش برد باید کنون
مگر کاید از سنگ خارا برون
ز لشکر هر آن کس که بد زورمند
بسودند چنگ آزمودند بند
نه برخاست از جای سنگ گران
میان اندرون شاه مازندران
گو پیلتن کرد چنگال باز
بران آزمایش نبودش نیاز
بران گونه آن سنگ را برگرفت
کزو ماند لشکر سراسر شگفت
ابر کردگار آفرین خواندند
برو زر و گوهر برافشاندند
به پیش سراپردهٔ شاه برد
بیفگند و ایرانیان را سپرد
بدو گفت ار ایدونک پیدا شوی
به گردی ازین تنبل و جادوی
وگرنه به گرز و به تیغ و تبر
ببرم همه سنگ را سر به سر
چو بشنید شد چون یکی پاره ابر
به سر برش پولاد و بر تنش گبر
تهمتن گرفت آن زمان دست اوی
بخندید و زی شاه بنهاد روی
چنین گفت کاوردم ان لخت کوه
ز بیم تبر شد به چنگم ستوه
برویش نگه کرد کاووس شاه
ندیدش سزاوار تخت و کلاه
وزان رنجهای کهن یاد کرد
دلش خسته شد سر پر از باد کرد
به دژخیم فرمود تا تیغ تیز
بگیرد کند تنش را ریز ریز
به لشکر گهش کس فرستاد زود
بفرمود تا خواسته هرچ بود
ز گنج و ز تخت و ز در و گهر
ز اسپ و سلیح و کلاه و کمر
نهادند هرجای چون کوه کوه
برفتند لشکر همه هم گروه
سزاوار هرکس ببخشید گنج
به ویژه کسی کش فزون بود رنج
ز دیوان هرآنکس که بد ناسپاس
وز ایشان دل انجمن پرهراس
بفرمودشان تا بریدند سر
فگندند جایی که بد رهگذر
وز آن پس بیامد به جای نماز
همی گفت با داور پاک راز
به یک هفته بر پیش یزدان پاک
همی با نیایش بپیمود خاک
بهشتم در گنجها کرد باز
ببخشید بر هرکه بودش نیاز
همی گشت یک هفته زین گونه نیز
ببخشید آن را که بایست چیز
سیم هفته چون کارها گشت راست
می و جام یاقوت و میخواره خواست
به یک هفته با ویژگان می به چنگ
به مازندران کرد زان پس درنگ
تهمتن چنین گفت با شهریار
که هرگونه‌ای مردم آید به کار
مرا این هنرها ز اولاد خاست
که بر هر سویی راه بنمود راست
به مازندران دارد اکنون امید
چنین دادمش راستی را نوید
کنون خلعت شاه باید نخست
یکی عهد و مهری بروبر درست
که تا زنده باشد به مازندران
پرستش کنندش همه مهتران
چو بشنید گفتار خسرو پرست
به بر زد جهاندار بیدار دست
سپرد آن زمان تخت شاهی بدوی
وزانجا سوی پارس بنهاد روی

فازی بازدید : 19 سه شنبه 01 شهریور 1401 نظرات (0)

شعر آهو

این ماده سخت و خشن در دست خراطان خمیر

اشکال زیبا چون بلور در مبل ها چوب است و بس

می گفت استادی ز چوب آنقدر با حرص و ولع

من فکر می کردم دگر بعد از طلا چوب است وبس

هر روز محصولی جدید از چوب می گردد پدید

اما حقیر و پست و خار در دیده ها چوب است وبس

می گفت یاری با گِلِه، جنگل نباشد چوب نیست

آهویی که به کفتار چشمک میزنه

لیاقت نداره سایه شیر بالاسرش باشه ..!


بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است

بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی…

''''

فازی بازدید : 24 دوشنبه 24 مرداد 1401 نظرات (0)

مژده لواسانی روز 20 آبان سال 68 در تهران به دنیا آمده است، او تک فرزند بوده و با بازیگری به اجرا رسیده است لواسانی لیسانس حقوق خود را از دانشگاه علامه طباطبایی گرفته است ( بیوگرافی مژده لواسانی + حواشی و اینستاگرام ).

عکس مژده لواسانی
عکس مژده لواسانی

زندگی شخصی

او مجرد است و دلش می خواهد که زمانی ازدواج کند که با همه ی توان خود به طور صد در صد وارد یک زندگی شده و در آن کم نگذارد و می گوید در حال حاضر چنین احساس و آمادگی ندارد .

برنامه مژده لواسانی
برنامه مژده لواسانی







فازی بازدید : 24 جمعه 21 مرداد 1401 نظرات (0)

قوله تعالی: وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ، و آن روز که آتش با ناگرویدگان نمایند و ایشان را فرا آن دارند، أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ، همه خوشهای خویش ببردید، فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا در زندگانی آن جهانی خویش، وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها و بر آن بخوردید، فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ امروز شما را پاداش دهند عذاب خواری بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بآنچه گردن‌کشی میکردید در زمین، بِغَیْرِ الْحَقِّ به بی حق که شما را آن نیامد و نه سزید، وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ (۲) و بآنچه از طاعات خدای می‌بیرون آمدید.
وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ، و یاد کن آن مرد عاد: هود، إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ، آن گه که آگاه کرد قوم خویش را، بِالْأَحْقافِ بریگستانهای یمن، وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ و پیش از او پیغامبران و بیم‌نمایان و آگاه‌کنان بودند و گذشتند، وَ مِنْ خَلْفِهِ، و از پس او بودند و گذشتند، أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ، که مپرستید مگر اللَّه را.
إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۲۱) من بر شما میترسم از عذاب روزی بزرگ.
قالُوا أَ جِئْتَنا، گفتند باش آمدی بما، لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا، تا برگردانی ما را از خدایان ما، فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (۲۲) بما آر آنچه می وعده دهی ما را از عذاب اگر از راست گویانی.
قالَ، هود گفت، إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ، دانش نزدیک خدا است، وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ، و آنچه مرا بآن فرستادند بشما میرسانم، وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ (۲۳) و شما را قومی می‌بینم که هیچ نمیدانید.
فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ، چون میغ دیدند که از برابر رودهای ایشان پدید آمد، قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا، گفتند این میغ میغی است که بر ما باران خواهد بارید، بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ،، آن عذابست که میشتاوید بآن، رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ (۲۴) بادیست در آن باد عذابی دردنمای.
تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ دمار می‌برآورد آن باد از هر چیز که بآن رسید و تباه میکرد، بِأَمْرِ رَبِّها، بفرمان خداوند خویش، فَأَصْبَحُوا لا یُری‌ إِلَّا مَساکِنُهُمْ چنان شدند که نه بینی مگر نشستگاههای ایشان، کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ (۲۵) بدان را چنین پاداش دهیم ما.
وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ، ایشان را دسترسی دادیم و توان و آرام که شما را آن ندادیم، وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً، و ایشان را گوشها و چشمها و دلها دادیم، فَما أَغْنی‌ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ هیچ سود نداشت ایشان را گوشهای ایشان، وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ، و نه چشمهای ایشان و نه دلهای ایشان هیچ، إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ، آن گه که از پذیرفتن سخنان اللَّه باز نشستند و نه پذیرفتند، وَ حاقَ بِهِمْ و فرا سر ایشان نشست، ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۲۶) آنچه بر آن میخندیدند و افسوس می‌کردند.
وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُری‌، نیست کردیم آنچه گرد بر گرد شماست از شهرها، وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ و سخنان و پند و عبرت روی بر روی گردانیدیم، لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۲۷) تا مگر باز گردند.
فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ چرا یاری ندادند ایشان را و دست نگرفتند، الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً، آن پرستیدگان که فزود از اللَّه ایشان را خدایان میخواندند و بپرستیدن ایشان را باللّه من نزدیکی جستند، بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ، گم گشتند از ایشان بوقت، وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ، و آنچه میگفتند دروغ‌زنی ایشان بود، وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ (۲۸) و آن نادرست و ناراست که میساختند.
وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ، یاد کن آن گه که بسوی تو گردانیدیم، نَفَراً مِنَ الْجِنِّ، جوکی از پریان، یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ می‌نیوشیدند قرآن.
فَلَمَّا حَضَرُوهُ، چون بقرآن رسیدند، قالُوا أَنْصِتُوا، یکدگر را گفتند خاموش، بنیوش، فَلَمَّا قُضِیَ، چون قرآن خواندن سپری کرده آمد، وَلَّوْا إِلی‌ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ (۲۹) هر یکی با قوم خویش شد آگاه‌کنان.
قالُوا یا قَوْمَنا، قوم خویش را گفتند ای قوم ما، إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی‌ ما نامه‌ای شنیدیم که فرو فروستادند از پس موسی، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، راست گیرنده و استوار دارنده و گواه هر نامه‌ای را که پیش از آن فرستادند، یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ راه مینماید براستی.
وَ إِلی‌ طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ (۳۰) و براه راستی.
یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ، ای قوم استوار گیرید و پاسخ کنید باز خواننده را با خدای، وَ آمِنُوا بِهِ و بگروید باو، یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ تا بیامرزد شما را گناهان شما، وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ (۳۱) و زینهار دهد شما را از عذابی دردنمای.
وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللَّهِ، و هر که پاسخ نکند خواننده را باللّه، فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ، او را خدای پیش نشود درین جهان، وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ و او را فزود از اللَّه یاران نیست، أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲۲) و ایشان در بی‌راهی آشکارااند.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، نمی‌بینند که اللَّه آسمانها و زمینها، آفرید، وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ، و در نماند در آفریدن آن، بِقادِرٍ عَلی‌ أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی‌، تواناست بر آنچه مردگان زنده کند.
بَلی‌ إِنَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۳۳) آری او بر همه چیز توانا است.
وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ، آن روز که آتش با ناگرویدگان نمایند و ایشان را فرا آن دارند، أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ، ایشان را گویند آنچه می‌بینند راست نیست، قالُوا بَلی‌ وَ رَبِّنا گویند آری راست است بخدای ما، قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ، فرشته گوید ایشان را چشید عذاب، بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ (۳۴) بآنچه می‌کافر شدند.
فَاصْبِرْ شکیبایی کن، کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ، چنان که شکیبایی کردند خداوندان آهنگ درست از پیغامبران، وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ، و مشتاب قوم و خویش را، کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ آن روز که آن بینند که ایشان را میگفتند و وعده میدادند،، لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ گویی نبودند مگر یک ساعت از روز، بَلاغٌ، این سخن وعید است و پند رسانیدن. فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ (۳۵) و نیست خواهند کرد مگر آن گروه که از طاعت بیرون‌اند.

https://is.gd/WegQH6

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 47
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 114
  • بازدید ماه : 154
  • بازدید سال : 573
  • بازدید کلی : 2,144